روز عرفه
02 آبان 1403 توسط فاطمه حیدرپور
فاصله ی این دو وادی معرفت، به اندازه ی یک لحظه فهمیدن است و یک «بَلی»ی دیگر این جا عرفات است و لباس ها همه سفید و دل ها همه بی رنگ. این جا، خاک است و فضایی به وسعت تمامی دل های پاک. همان که ستون خیمه اش، تکیه گاه دل های مشتاق است؛ همان که روزی پشت به دیوار کعبه، نغمه ی نمی دانم یعقوبِ کدام کنعان، یوسف پیراهن او را به تماشا نشسته است! مروه اش، هنگامه های خیمه تا میدان است. عرفه، پنجره ای است باز شده به عاشورا که نسیم دل انگیز عشق و ایثار و شهادت در آن می ورزد. باید لحظه های خطا کارم را، بی هیچ «عرفه»، روزی است که ملایک در عرفات، سبد سبد گلواژه های رحمت الهی و «عرفه»، روز اشک است و ناله.